کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

ستاره آسمونی من: کیانا

روزهای آخر سال

دو روز دیگه بیشتر از سال 90 نمونده. سالی که برای من بهترین سال زندگیم بود: به دنیا اومدن دختر گلم که بزرگترین هدیه آسمانیه. دخترم دیگه حسابی بزرگ شده و دلبری هاش بیشتر! اینقدر از بغل کردنش لذت می برم که همون لحظه تمام خستگی هام از تنم بیرون می ره و انگار هر چی آرامش توی دنیاست توی وجودم میاد. برای دختر گلم و همه نی نی های خوب و ناز آرزوی بهترین لحظات رو دارم. ---- کیانا همیشه روی تخت، کنار من می خوابه. چند شب پیش که خوابش نمی برد (فکر کنم شب چهارشنبه بود) باباییش پیشنهاد داد بذاریمش بین خودمون و بخوابیم شاید خودش بخوابه! وقتی این کار رو کردیم کیانا یه نگاهی به صورت باباش و یه نگاهی به من انداخت و زد زیر خنده. اینقدر قشنگ با صدای ...
27 اسفند 1390

اولین گردش خیابانی و خرید کیانا

پنجشنبه شب (18 اسفند) بابایی هوس خرید شلوار کرده بود. ساعت 10 و نیم شب همراه مامان مریم رفتیم خرید! چند تا مغازه بیشتر قرار نبود بریم که قرار شد مامان مریم دختر گلم رو نگه داره داخل ماشین و ما بریم خرید کنیم. هوا خیلی خوب بود و یکی دو تا مغازه که رفتیم اومدیم کیانا جونم رو هم با خودمون بردیم توی مغازه ها. اینقدر خوشش اومده بود که با ذوق همه جا رو نگاه می کرد. زیاد طول نکشید و زود برگشتیم. فرداش یعنی جمعه غروب بازم رفتیم خرید. این بار خوانوادگی و 3 نفری . کیانای گلم رو نوبتی من و بابایی بغل می کردیم و یک ساعتی توی مغازه ها می گشتیم. دخترم توی شلوغی جمعیت اولش یه کم گیج بود. اما توی مغازه ها که همه پر زرق و برق بودند حسابی ذوق می کرد. آخرای ...
21 اسفند 1390

ده روز خاطره

توی این ده روزی که تو وب نبودیم کلی اتفاقا افتاد. مامان یعنی من یه عالمه مریض بودم. تا روز چهرشنبه اوضاع خوبی نداشتم و همه ش استراحت می کردم. روز دوشنبه  15 اسفند رفتیم پیش دکتر جدید که شوهر دوست مامانیه. آقای دکتر معاینه ت کرد و گفت هیچ مشکلی نداری. جریان غذا خوردنت رو به آقای دکتر گفتیم و برات برنامه غذایی داد تا طبق اون جلو بریم. الان دیگه داری فرنی و حریره بادام میخوری تا هفته بعد که سوپ خوردنت شروع بشه. وزنت 6200 گرم بود. قدت 65 سانتی متر و دور سرت هم 42 سانتی متر ه دکتر گفت همه چیزت خوبه. اینقدر بامزه آقای دکترو نگاه می کردی و حرفاش رو گوش می دادی که من یه عالمه خندیدم. با کمک تو و بابایی یه مقداری از کارهای خونه هم انجام شد. ...
20 اسفند 1390

خوراکی جدید

دخترم گلم از دیروز یه مزه جدید از خوردنی ها رو امتحان کرده.شیره بادام. از دیروز مامانی تصمیم گرفت برای دختر گلش شیره بادام درست کنه تا دختر گلش حسابی بزرگ بشه. فعلا یه قاشق مربا خوری در هر روز اونم موقع ناهار. البته کیانای نازم خیلی از مزه ش خوشش نیومد و و شاید چون اولشه خیلی سخت خورد. قیافه ش موقع خوردن خیلی بدتر از موقعی بود که قطره استامینوفن (که به نظر من تلخ ترین و بدترین مزه دنیاست!!) می خورد. به هر حال چون باید کم کم غذاهای کمکی رو شروع کنیم دخترم مجبوره به این مزه ها عادت کنه!! خدایا شکرت که می تونیم از نعمت های بزرگ خوردنی که برای ما آفریدی داشته باشیم و بخوریم و البته لذت ببریم.
10 اسفند 1390

کیانا و خونه تکونی امسال

بازم یادش بخیر! کیانای گلم پارسال این موقع ها توی دلم بودی و من نمی تونستم اون جوری که دلم می خواد برای عید خونه تکونی کنم. با کمک بابایی یه مقداری از کارها انجام شد. اما امسال حسابی خونه رو می تکونیم. همه می گن چون تابستون تازه به این خونه اومدید زیاد کار ندارید اما چون اون موقع نمی تونستم زیاد کار انجام بدم چیدمان کمدها و کابینت های آشپزخونه و خلاصه دکورخونه زیاد به دلم نچسبیده و می خوام حسابی همه جا رو نو کنم!! قرار شده کیانای نازم هم با خوابیدن و گریه نکردن کلی بهم کمک کنه!!!
9 اسفند 1390

خاطرات چند روزه

کیانای نازنینم دیگه حسابی بزرگ شده. فعالیتش خیلی زیاده واسه همین کمتر می تونم بیام و بنویسم. این روزا دیگه خیلی خوب من رو می شناسه و دائم می خواد منو ببینه. حتی اگه بالای سرش باشم باید توی چشمای قشنگش نگاه کنم تا اروم بشه. دیشب رفتیم بازار و براش چند تا لباس خریدیم تا عید حسابی دلبری کنه. لثه های کوچولوش خیلی میخاره و دائم یه چیزی باید توی دهنش باشه حالا یا دستش یا نیش کش (لثه کش) یا پستونک! انگار دیگه جای دندونهاش معلوم شده! وقتی میارمش توی اتاق خودش از همه بیشتر در کمد دیواری اتاقش رو دوست داره! آخه روی در کمد دیواری اتاقش رو خودم با برچسب تزیین کردم. اینم عکسش: یادش بخیر. این برچسب ها و طرح هاش رو وقتی کیانا توی دلم بود درست ک...
8 اسفند 1390

کارت پستالهایی از جنس کیانا

از روزی که دختر گلم به دنیا اومد هر موقع هر دوتامون سر حال بودیم عکس و فیلم اون لحظه ها رو ثبت کردیم. تا الان فکر کنم بیشتر از 2000 تا عکس از کیانا داشته باشم که دلم می خواد همه شون رو چاپ کنم!!! از بین عکس های 0 تا 4 ماهگی دختر گلم حدود 200 تایی رو انتخاب کردم و از خیلی هاشون کارت پستال های خوشگلی درست کردم که هنوز موفق نشدیم چاپشون کنیم. هر دفعه یا یه کاری پیش میاد یا یادمون می ره. ولی به زودی (حتما تا قبل از عید) چاپشون می کنم تا یه آلبوم خوشگل براش درست کنم. نمی خوام تا قبل از چاپ کسی ببیندشون!!! بعد از چاپ حتما می ذارم روی وبلگ تا دوستای گل کیانا هم عکسها رو ببینند و نظر بدند. این عکس رو 13 بهمن انداختیم! ...
6 اسفند 1390
1